افشاگری بازیگر زن ایرانی از پارتی های شبانه بازیگران برای انتخاب بازیگر!
ساناز سماواتی بازیگر زن ایرانی در اظهاراتی جنجالی گفت : برای بازی در سینما باید پارتی شبانه بگیریم!ساناز سماواتی به گزارش داناترین ها میگوید اگر می توانی مهمانی های شبانه ای برگزار کنی یا بروی در مهمانی ها؛ می توانی کار کنی؛ بقیه اگر کار حرفه ای می کنند و در این مسائل نیستند کنار گذاشته و به مرور به وادی فراموشی سپرده می شوند.
ساناز سماواتی متولد فروردین ماه ۱۳۵۰ در تهران و فارغ التحصیل مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه آزاد در سال ۱۳۷۵ است. بعد از طی یک دوره بازیگری در کلاس های آزاد؛ بازی در سینما را از سال ۱۳۷۳ با فیلم حامی به کارگردانی «قدرت الله صلح میرزایی» آغاز کرد.
او در ادامه با مجموعه نود شب مهران مدیری محبوبیت خود را در تلویزیون افزایش داد. بعد از سفر چند ساله خود به کشور سوئد به کشور برگشت اما حضورش همانند سابق با پررنگی مواجه نشد و در این سالها کم کاری او و اکثر هم دوره هایش را شاهد هستیم؛ طی این گفتگو به دلایلی که سبب شد تا همدوره های او کم کار تر از گذشته شوند اشاره می شود…
بیوگرافی ساناز سماواتی :
فارغ التحصیل مترجمی زبان از دانشگاه آزاد اسلامی.شروع فعالیت از سال (۱۳۷۲) با مجموعه تلویزیونی گرازها.
تمام مجموعههای تلویزیونی او یک طرف، برنامه “نود شب” یک طرف. محبوبیتی که او با برنامه نود شب بهدست آورد هیچ بازیگری دیگر بهجز لاله صبوری بهدست نیاورده بود.
ساناز سماواتی این روزها کجاست و مشغول چه کاری است؟
ایران، تهران و مشغول ورزش، مطالعه و همین طور یک ngo در زمینه حمایت از حیوانات خانگی که به شدت فعالیت دارم؛ بیشتر پروسه کاری من این روزها این است و اگر کاری باشد که سر فیلم برداری هم هستم.
چطور می شود ساناز سماواتی مترجم زبان در سال ۷۲ مقابل دوربین قرار می گیرد؟
قصه از آن جا شروع شد که من هم مثل سایر بازیگران به این رشته علاقه داشتم؛ حرف کلیشه ای که همه می زنیم اما دور از شوخی، حقیقا من می خواستم فضا نورد شوم یا دامپزشک ولی در آن دوره ای که ما کنکور می دادیم بنا به دلایلی خانم ها اجازه حضور در این دو رشته را نداشتند؛ من هم به زبان انگلیسی علاقه داشتم؛ هم چنان هم هستم؛ نه تنها این زبان را دوست دارم بلکه علاقه زیادی به فرا گیری زبان های دیگر داشتم
ترم سه و چهار مترجمی بودم که یک آگهی در روزنامه دیدم؛ نوشته بود حمید سمندریان آموزش بازیگری حرفه ای را در کانون تئاتر تجربی در خیابان فردوسی برگزار می کنند؛ شهریه اش هم سه هزار تومان بود که البته کم هم نبود.
با آزمون ورودی که در تالار سنگلج از ما گرفتند که اگر اشتباه نکنم حدود سیصد نفر آمده بودند؛ خوشبختانه یکی از آن هایی که در همان آزمون اولیه انتخاب شد؛ بنده بودم؛ از آن جمع، ۷۲ نفر در شاخه های مختلف قبول شدیم؛ بازیگری، فیلمنامه نویسی و کارگردانی؛ اساتید مختلفی هم تدریس می کردند ولی باز هم خوش شانسی دیگر این بود که من آدم خوش اخلاقی هستم و از همان ترم یک و دو موفق شدم که جلوی دوربین قرار بگیرم و از همان جا ادامه بدهم تا به الآن…
در حال حاظر هم شرایط ورود بازیگران به همین شکل است یا این اخباری که می شنویم مبنی بر ورود برخی بازیگران از راه های دیگر، درست است؟ببینید، متاسفانه ما خیلی دیر یادمان می افتد که در مورد برخی از مسائل دقت و سعی بر برطرف کردنش داشته باشیم؛ نه تنها در شغل ما بلکه در کل جامعه این اتفاق می افتد
امروزه اگر بی طرف و واقع گرایانه نگاه بکنید متوجه می شوید هر چه ضد ارزش بود؛ ارزشمند شده است؛ زمانی که من وارد این حرفه شدم نقش های خیلی کوچک کار می کردم؛ ما عشقمان این بود که ساعت ها پشت صحنه بنشینیم اگر آفیش می شدیم و سکانسمان را فیلم برداری می کردند؛ من به عنوان یک بازیگر جوان و جویای نام، ساعت ها حاضر بودم پشت صحنه بنشینم و در کمال سکوت، اساتیدی را که بازی می کردند را نظاره کنم
یادم است در سریال محاکمه؛ همه بازیگران حدود ده، بیست سال کار حرفه ای کرده بودند و من تازه کار را شروع کرده بودم؛ برای این که پذیرفته شده بودم یک شب تا صبح گریه کردم؛ یادم است بیست و پنج، شش، جلد کتاب خریدم؛ برای این که ببینم؛ مریم فیروز چه کسی بوده که قرار است نقش او را بازی کنم از ذوق این که جلوی آقای انتظامی می خواهم نقش را بازی کنم؛ روحم در پرواز بود؛ اما امروزه خیلی برای من جالب است
ادعایی هم نمی کنم؛ اما وقتی استاد بزرگی می نشیند پای آینه گریم، ما از آن نسلی می آیم که به ما یاد دادند در این حالت به احترام او کنارش ننشینیم؛ احترام به بزرگتر و خیلی از مسائل دیگر مقدم است بر هنر؛ یعنی هنر در درجه دوم است؛ اما الآن می بینم که این آقا یا خانم را از توی خیابان آوردند؛ برای چهره قشنگش؛ برای روابطی که دارد یا برای پولی که خرج می کند؛ آن فرد این قدر جسارت دارد که وقتی پیشکسوتی را گریم می کنند می آید؛ روبروی آینه گریم می نشیند و آدامسش را هم می خورد؛ ما هم رویمان نمی شود که بگوییم آیا اصول ابتدایی کاری که می کنی؛ بلد هستی؟ اگر آموزشگاه هم نرفتی و این مسائل ساده را نیاموخته ای می توانی از ابتدایی ترین چیزها شروع کنی و به صورت تجربی وارد این کار شوی؛ هیچ اشکالی هم ندارد؛ ولی متاسفانه الآن شرایطی که حاکم شده است خیلی دردناک است؛ برای آن هایی که به صورت حرفه ای کار می کنند؛ همین مسئله ای که شما فرمودید یک مافیایی وجود دارد که کانال ورود افراد با روابط خاص و پول هستند؛ اگر می توانی مهمانی های شبانه ای برگزار کنی یا بروی در مهمانی ها؛ می توانی کار کنی؛ بقیه اگر کار حرفه ای می کنند و در این مسائل نیستند کنار گذاشته و به مرور به وادی فراموشی سپرده میشوند.
این مسائل فقط به تهیه کنندگان یک کار هنری بر می گردد یا بازیگران هم در این اتفاقات سهیم هستند؟
بله، به همه مرتبط می شود؛ این درد دلی که من دارم بحث فقط بازیگری نیست؛ پای صحبت همکاران قدیمم که می نشینم می بینم که در هر شاخه که شما فکر کنید این اتفاقات می افتد؛ مثلا یک گریمور که تا سه ماه پیش قلم شور بوده است؛ در مقابل گریمور مطرحی و حرفه ای که nتومان دستمزد می گیرد با دستمزد n منفی پنج کار را می دزدند؛ انگار همه ذات هنر را فراموش کرده ایم که جدای از مسائل مالی است
هنرمند هم احتیاج به ارتزاق از این راه دارد ولی الآن همه چی را با پول قیاس می کنیم؛ قبلا وقتی به ما زنگ می زدند می گفتند ما این فیلم نامه را برای شما می فرستیم؛ اصلا بخونید؛ ببیند خوشتان می آید؟ این نقش رادوست داری؛ وقتی ما می خواندیم؛ یا قبول و یا رد می کردیم؛ حتی خودمان پیشنهاد می دادیم که اگر فلانی را انتخاب کنید بیشتر به این نقش می خورد
همین هفته اخیر کاری را به من پیشنهاد دادند که خیلی راحت گفتم این کار برای من نیست و به درد فلانی می خورد؛ کارگردان و تهیه کننده کار به من خندیدند و گفتند شما اولین نفری هستید که این حرف را می زنید؛ کار هنر یک چیز دلی است متاسفانه این روزها همه چیز فراموش شده است و پول و رابطه حرف اول و آخر را میزند.
همان طور که گفتید؛ روال ورود شما به کار حساب شده بود و بخشی نیز از صحنه تئاتر وارد می شدند و تجربه کسب می کردند و تئاتر هم دریچه ورود مناسبی بود برای تلویزیون و سینما؛ در حال حاضر چقدر از بازیگران فعال از تئاتر وارد این عرصه می شوند؟
ببینید من در جایگاهی نیستم که قضاوتی داشته باشم؛ فقط چیزهایی را که لمس می کنم به عنوان کسی که کار می کند؛ بیان می کنم؛ همان طور که شما به عنوان یک روزنامه نگار یا خبرنگار؛ قطعا این موضوع را لمس می کنید که تا دیروز فلانی و بهمانی هیچ کاره بودند و شغل دیگری داشتند؛ بعد یک روز می گویند که فلانی جای شما می آید؛ چه حس و حالی دارید؟ الآن برای این که پول کمتری بدهند حاضر هستند افراد غیر مرتبط را وارد این کار کنند
ساناز سماواتی و همسر و فرزندش
حتی اگر به کار لطمه بخورد؟
دقیقا؛ حتی اگر لطمه بخورد؛ برای این که الآن دیگر ارزشیابی نمی شود و فرقی به حالشان نمی کند؛ زمان ما چند روز پیش تولید کار بود و برای ریزترین چیزها وقت گذاشته می شد؛ الآن طراح لباس می اورند و دست آخر هم می گویند می شود خودتان لباسی بیاورید که به شخصیت کار بخورد؟ مگر چقدر به ما دستمزد می دهند که لباس کار را هم خودمان باید تهیه کنیم؟ همه چی قاطی، پاتی شده است؛ کسی که باید برگشت مالی داشته باشد؛ به این فکر می کند که سر و ته کار را بزنید و کار جمع شود و در تلویزیون پخش شود؛ پولمان را هم بگیریم
آن موقع وقتی یک جمله اضافه تر می گفتیم یا از نقش سه به دو می رسیدیم چقدر برایمان لذت بخش بود؛ چقدر قدر شناس تر بودیم؛ من سر یک کاری در همین اواخر به یکی از دوستان جوان گفتم: می دانی این کلماتی که از دهان تو بیرون می آیدچیست؟ این ها همه در و گوهر و مروارید است؛ فکر کن روی کاری که می خواهی بکنی؛ شما متوجه شدی که اگر این نقشی را که بازی می کنی روانشناسی شود؛ اصلا این طور راه نمی رود و این گویش را ندارد؛ طوری مرا نگاه می کرد که انگار من به زبان دیگری دارم با او حرف می زنم؛ این نشان می دهد که این طفلک را ازش پرسیدند علاقه مندی؟ چهرت خوب است؛ بیا یک پولی بده نقش را بخر؛ جدیدا این باب شده است که نقش ها به این شکل فروخته می شود و نتیجه اش بلبشو ای می شود که الآن ما داریم.
در مورد مبالغی دریافتی که بازیگران دریافت میکنند توضیح بدهید؛ چند در صد این مبالغ واقعی است؟
موضوع جالبی را عنوان کردید؛ اما قبل از آن من یک پیش زمینه ای را بگویم؛ قبل تر ها ما در تلویزیون کد داشتیم و وقتی کارگردان می گفتم ساناز سماواتی را برای این نقش می خواهم؛ طبق آن کد قرار داد می بستیم؛ در آن زمان افراد مهم نبودند؛ بلکه این که نقش به چه کسی می نشیند اهمیت داشت؛ بنابر این کارگردان پای انتخاب خود می ایستاد؛ اما الآن برخی کارگردان ها هم از تهیه کننده ها طبعیت می کنند؛ چون او یک سرمایه گذار آورده که گفته من n تومان پول می آورم در این کار، به این شرط که برخی افراد را خودم وارد کنم.
مثلا اگر ساناز سماواتی برای بازی در زائران مهتاب در بیست و پنج، شش سال پیش، دستمزدش دویست هزار تومان است؛ اما تهیه کننده میگفت: کد من برای این نقش صد و بیست هزار تومان است؛ شما هم یک خورده کنار بیایید؛ من هم از کدهای دیگر می زنم و میاورم روی کد بازیگری و شما را راضی می کنم؛ اما شما باید باشید؛ چون تهیه کننده هم آموزش کار صحیح خود را دیده بود؛ اما الآن برای من جالب است که اول بدون هیچ اطلاعاتی می پرسند چقدر می گیری؟ بعد من مثلا میگم فلان قدر؛ می گه تماس می گریم؛ زنگ می زند به همکار دیگر و اگر قیمت او پایین تر بود؛ کار را به او می دهند؛ دقیقا مثل مسابقه؛ مقوله جدید هم که من تازگی ها دیدم این است که زنگ میزنند و می گویند که این نقش برای شما مناسب است و ما هم تو را می خواهیم؛ منتها چقدر به ما درصد می دهید؟ اگر ما برای شما فلان تومان قراداد ببندیم سهم ما چقدر می شود؟ مثلا عوامل تولید به من زنگ می زنند و این ها را می گویند؛ این اتفاق فقط برای من نیافتاده است و از دوستان دیگر هم که پرسیدم ازین داستان ها داشته اند و این بعضا فقط در شاخه بازیگری نیست؛
من دوستی دارم که از برنامه ریز های فوق العاده حرفه ای است؛ به او گفته بودند تو n تومان دستمزد می گیری؛ ما n مثبت دو قرار داد می بندیم و از قرارداد شما هم یک میلیون تومانش مال ما؛ اگر نمی خواهی هم، کس دیگری را می آوریم؛ ولی چون اسم داری و می خواهی کار هم بکنی؛ بپذیر؛ این پورسانت گرفتن هم، مد شده است؛ حالا یا کسی مثل من پیدا می شود و صابون کم کاری را به تنش می مالد؛ یا به خواست آن ها تن در می دهد؛ البته رقمی که بازیگران هم می گویند باید نرمال و درست باشد؛ از راه نرسیده سه برابر رقم ما پیشنهاد می دهند؛ من اسم این کارها را باج می گذارم و کسی نبودم که در این سال ها باج دهم؛ من از نسلی آمدم که برای کارم مرا خواسته اند نه برای هیچ چیز دیگری؛ یعنی ساناز سماواتی کات که گفتند؛گریمش را پاک نکرده؛ می نشیند تو ماشینش و می رود خانه؛ ما وقتی برای پشت صحنه نداشتیم و یاد گرفتیم فقط کار کنیم؛ الآن متاسفانه از بد شانسی من مدت هاست که موفق نشدم دوباره با یک همچین گروه هایی کار کنم؛ امیدوارم دوباره با گروه هایی که کارشان را بلدند همکاری داشته باشم.
چرا امثال شما رفته رفته کم کار تر شدند؟
به همین دلایلی که گفتم؛ الآن به ساناز سماواتی زنگ می زنند و میگویند چقدر می گیری این نقش را بازی کنی؟ اصلا نه فیلمنامه ای نه صحبت با کارگردان ورسیدن به رقم قراردادی؛ در جا می روند سر مسائل مالی؛ ببینید؛ در یک کاری برای یک نقش هم با من قرارداد بسته بودند و هم با خانم دیگری؛ برای نقش مرد هم با دو نفر قرارداد بسته بوند؛ جالب این جاست یک تهیه کننده و کارگردان با سابقه این کار را انجام دادند؛ بعد ما را با هم رو در رو کرده بودند که ببینند چه کسی کنار می رود و مزایده راه انداخته بودند؛ جای سوال این است که چرا هیچ کس چیزی نمی گوید؟ همه در سکوت؛ شاید هنوز به صرفشان هست؛ شاید هنوز این تیغ، پرهایشان را نبریده است و منتظرند به آن جا برسند که اعتراض کنند.
همین چندی پیش امین تارخ از روابط نامعقول برای ورود به این عرصه گفته بود؛ قبل ترها هم پرستو صالحی مطالبی را عنوان کرده بود؛ در این مورد توضیح بفرمایید…
همه ما داریم یک حرف را می زنیم؛ بالاخره باید یک جایی کاری انجام دهد تا جلوی ورد افراد ناکار آمد گرفته شود؛ من اصلا با ورود جوان ها مخالف نیستم؛ اتفاقا بستر هنر می طلبد که هر لحظه افراد تازه، وارد کار شوند؛ منتها نحوه ورود مهم است؛ حتما نباید برود آموزشگاه، حتما نباید برود دانشگاه؛ شاید شرایطش فراهم نباشد؛ اگر این دو تا را برود که چه بهتر؛ ولی اگر نبود؛ باید به صورت حرفه ای و تجربی وارد کار شود
در اکثر کشورهای اروپایی شما بخواهید هر رشته ای را انتخاب کنید؛ از شما خواهند پرسید که کار تجربی دارید؟ و اگر داشته باشید هر یک سال را معادل چندین واحد قبول می کنند؛ این نشان می دهد که کار تجربی چقدر برایشان ارزشمند است؛
به نظر من خانه سینما خیلی می تواند در این زمینه مهم و موثر باشد؛ اگر تهیه کننده را منوط کنند و شرط بگذارند که آقا بیست تا بازیگر داری؟ اشکالی ندارد! هجده تا از آن ها باید حرفه ای باشند؛ سابقه کار داشته باشند؛ در کنار این هجده تا، دو نفر را هم می توانی از چهره های جدید استفاده کنی؛ ولی الآن بر عکس شده است؛ در یک تله فیلم، هفت بازیگر غیر حرفه ای می آورند؛ نه دوربین دیده و نه می داند بوم چیست؛ به دلیل صرف پول وآشنایی و همان روابط خاصی که هست جلوی دوربین می آیند؛ در کنار این ها دو بازیگر قدیمی هم می آورند و جالب است که می گویند آن دو نفر هم چهره باشندتا فروش فیلم تضمین شود؛ به نظر من این توهینی است به مخاطبین؛ به یمن حضور آن دو چهره که مردم می شناسند و دوستشان دارند؛ کلی آدم نابلد و داستان بیمحتوا را به خورد مخاطب می دهند؛ حتی ارشاد و تلویزیون هم می توانند قوانینی را وضع کنند تا این قائله خاتمه پیدا کند.
پیشنهاد شما برای مقابله با این مفسده ها چیست؟ آیا صرفا خانه سینما باید مقابله کند یا ارگان های دیگری باید اقدام کنند؟
ببینید؛ من یک چیزی را شفاف کنم برای شما؛ اصلا در جایگاهی نیستم که بگویم فسادهست یا نیست؛ من فقط می توانم بگویم که هر کاری یک اصولی دارد؛ اگرشما می خواهید پزشک شوید باید حتما رشته تجربی را بخوانید؛ در کنکور پزشکی امتحان بدهید و تازه بعد از تحصیلات آکادمیک؛ چند سال کار تجربی کنید؛ بعد باحضور اساتید یک کار پزشکی انجام دهید
متاسفانه یا خوشبخانه کار هنر را نمی توانید داخل پرانتز بگذارید؛ ولی حداقل می توانید راهکارهایی را برایش انتخاب کنید؛ خیلی از این هایی که نادرست وارد این حرفه می شوند؛ از قضا علاقه مند هم هستند و می سوزند؛ از آن ها سوء استفاده می شود؛ ضربه های روحی می خورند؛ متنفر و افسرده می شوند و در نهایت ول می کنند و می روند؛ اگر از ابتدا به آن ها گفته شود شما فقط زیبایی های سینما را نبینید؛ فقط این پرده نقره ای را نبینید؛ این کار به قدری بی رحم است که اگر پدرت فوت کند سوم و هفت پدرت باید جلوی دوربین باشید؛ اگر عروسی عزیزت باشد و آفیش باشید؛ نمی توانید بروید؛ این کاری است که بیمه ندارد؛ ساپورت ندارد؛ حقوق بی کاری ندارد؛ ممکن است در یک سال چند کار بکنید و یک سال بیکار بمانید؛ همه این ها را به آن فردعلاقه مند بگویند؛ بگویند این کار عشق است؛ اگر عشق اش را داری بسم الله؛ باید پاش به ایستی؛ البته در کنار کسب تجربه و مطالعه دقیق و درست؛ این ها فقط کار یک صنف یا ارگان نیست؛ وجدان تک تک ما هم که در این حرفه کار می کنیم مهم است؛ این که من، با پول کسی را بیاورم در حالی که می دانم؛ سه، چهار سال دیگر قرار است مثل حباب از بین برود؛ از نظر اخلاقی درست نیست؛ پیش زمینه این کار این است که ارگان های مربوط در جای خودشان بچه های ما راساپورت کنند تا آن چند درصدی هم که سو استفاده می کنند صافی بشوند و پایین روند.
شاهرخ استخری در مصاحبه اخیر خود گفته اگر هنرمندی می خواهد زود تر به شهرت و موفقیت برسد؛ یکی از راه ها این است که خانه مجردی بگیرد؛ تحلیل شما چیست؟
نمی توانم بگویم صد در صد؛ اما پذیرفتنی است؛ یکی از روش های ورود، مهمانی های خاص گرفتن است؛ اکثر هنرمندایی که ازدواج می کنند کم کار می شوند؛چرا؟ ما باید از دوستان بپرسیم که طرف وقتی مجرد بوده است چه توانایی های هنری داشته که وقتی ازدواج می کند این توانایی ها را از دست می دهد و در کار هنری کم کار می شود؛ نتیجه می گیریم که یا طرف از اول هنرمند نبوده و اشتباهی وارد کار شده است؛ با پول و روابط و مهمانی های آن چنانی وارد این کار شده یا این که طرف واقعا هنرمند بوده و بعدا وارد این داستان ها شده است تا زودتر به اهدافش برسد؛ اما صد در صد هم نمی توانیم بگوییم اگر الآن هر کسی پر کاراست؛ بدین شکل کار می کند؛ شاید با لطف خداوند؛ تلاش و استعداد خودش از کنار مافیا و پول و روابط کثیف عبور کرده است.
در سال های اخیر برخی از بازیگران ما از کشور خارج شدند و بعد از کشف حجاب، حسابی جنجال به پا کرده اند؛ چرا این کار را می کنند؟ آیا داخل کشورفضای کار نداشته اند ؟
این یک موضوع شخصی است و به من ارتباطی ندارد که کسی کشف حجاب کرده است اما این که بخواهی هیاهو به پا کنی و صحبت ها و رفتار جنجالی داشته باشی جای سوال دارد؛ ما در تمام صنوف مشکلات داریم؛ فساد داریم؛ تنها در هنر نیست؛ کار هنری چون لنز دارد توسط مردم بهتر دیده می شود؛ و الا یک پزشکی هم می تواند از ایران برود وکشف حجاب کند و اتفاقی هم نیوفتد.
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر داناترین ه